

فلسفه داستایفسکی
کتاب فلسفه داستایفسکی اثر سوزان لی اندرسن است که با ترجمه خوب و روان خشایار دیهیمی منتشر شده است. همانطور که از عنوان کتاب مشخص است، این اثر به بررسی فلسفه داستایفسکی از میان رمانهایش میپردازد. در این کتاب، رمانهای مهم این نویسنده بزرگ روس مورد بررسی قرار میگیرد.
کتاب فلسفه داستایفسکی از مجموعهای به نام بزرگان اندیشه است که از جمله ویژگیهای این مجموعه زبان ساده آن است. اصطلاحات فنی و دشوار در آنها بسیار کم و خواننده برای مطالعه این کتابها به اطلاعات خاص و یا آشنایی با فلسفه نیاز ندارد. اما برای مطالعه کتاب فلسفه داستایفسکی بهتر است رمانهای داستایفسکی را خوانده باشید.
در پشت جلد کتاب
شخصیتهای رمانهای داستایفسکی با گذشت زمان از ما دور نمیشوند؛ پیر نمیشوند، به قلمرو اثیری الهگان هنر کوچ نمیکنند… آنها در شبهای بیخوابی و تاریک بر در میکوبند، به بالینمان میآیند و ما را به گفتگوهای پرتشویش میکشاند. با هر تپش قلبمان داستایفسکی به ما میگوید: «آری، میدانم؛ و بیش از آن هم میدانم، و چیزهای دیگری هم جز آن میدانم.» او با نگاه خیره نافذ و مرموزش همواره در برابر ما میایستد، این راهنمای هشیار و تیزبین روح ما، و همزمان هم ما را هدایت میکند هم میپایدمان.
درباره کتاب فلسفه داستایفسکی
بدون تردید اگر شما هم کتابهای فیودور داستایفسکی را خوانده باشید به عمق آنها پی بردهاید و متوجه فلسفه آن شدهاید. مخصوصا اگر آثار بزرگ این نویسنده مانند جنایت و مکافات یا برادران کارامازوف را خوانده باشید میدانید که درک همهجانبه این رمانها کاری بسیار دشوار است.
دلمشغولیهای داستایفسکی در طول عمرش همیشه همراه او بودند و خواننده این دلمشغولیها را میتواند در رمانها او نیز بهخوبی مشاهده کند. اما پی بردن به فلسفه موجود در کتابها و درک رمانهای این نویسنده با کمک کتابهایی مانند این کتاب و دیگر کتابهایی که درباره او و آثارش نوشته شده است آسانتر است.
به عنوان فردی که بیشتر کتابهای داستایفسکی را خوانده است، بعد از خواندن این کتاب کاملا شگفتزده شده بودم و به شما قول میدهم مطالبی که در این کتاب بیان شده باعث میشود شما هم شگفتزده شوید و بیشتر از قبل به فیلسوف بودن داستایفسکی پی ببرید.
جملاتی از متن کتاب فلسفه داستایفسکی
کامو هم میگوید، «رمان چیزی نیست مگر فلسفهای در قالب داستان.» (کتاب فلسفه داستایفسکی – صفحه ۱۱)
دوران کودکی و نوجوانی داستایفسکی در محیطی خفقانآور و ناشاد گذشت که تنها مایه آرامش در آن برای فیودور حضور مادری دوستداشتنی و خلاق، قصههای پریانی که دایههای روستایی متعدد نقل میکردند، دیدار خاله، و دوستی با برادر بزرگترش، میخاییل، بود که بعدها نزدیکترین دوست و همکار داستایفسکی شد. (کتاب فلسفه داستایفسکی – صفحه ۲۰)
داستایفسکی هرگز اعتقاد نداشت که بـرای رسیدن به جامعهای بهتر میتوان و بـایـد دست به انقلاب خشونتبار زد. (کتاب فلسفه داستایفسکی – صفحه ۳۲)
داستایفسکی، سالها پس از نوشتن همزاد، در نوامبر ۱۸۷۷ نوشت، اگرچه این رمان اولیه مشکلاتی از نظر «فرم» دارد، اما «اندیشه بیانشده در آن روشن است و هرگز در هیچیک از نوشتههایم اندیشهای جدیتر از این مطرح نکردهام.» (کتاب فلسفه داستایفسکی – صفحه ۵۰)
داستایفسکی در همزاد بهما میگوید ما نباید بخواهیم بخشی از خومان، خودی را که بودهایم، نفی کنیم؛ ما نباید آزادیمان را نفی کنیم. (کتاب فلسفه داستایفسکی – صفحه ۶۰)
آن نظریهای که انگیزه جنایت راسکولنیکوف شده است شاید بهنظر بسیار شبیه این نظریه نیچه بیاید که آدمها را میتوان به دو دسته «سرور» و «بنده» تقسیم کرد، که گروه نخست آدمهای واقعا خلاقی هستند که توانایی و حق انتخاب ارزشهای خاص خودشان را دارند. اما تفاوت مهمی میان این دو دیدگاه است که نباید از نظر دور داشت. «سرور» نیچه، یک «فوقانسان» بالقوه، خواستار قدرت فقط بر خویشتن است، خواستار انتخاب و عمل بر وفق ارزشهای خویش است تا بتواند تواناییهایش را بهنهایت درجه بپروراند. اما آدم «فوقعادی» راسکولنیکوف خواستار اعمال قدرت بر دیگران است. «فوقانسان» نیچه یک هنرمند است، در وسیعترین معنای کلمه؛ الگوی آدم «فوقعادی» راسکولنیکوف ناپلئون است. (کتاب فلسفه داستایفسکی – صفحه ۸۲)
داستایفسکی در اهریمنان بر ما فاش میکند از چه چیزی بیشازهمه میترسد: بدترین راههای ممکنی که در تصور او آدمها میتوانند از آزادیشان استفاده کنند. (کتاب فلسفه داستایفسکی – صفحه ۱۱۱)
داستایفسکی در رمان بعدیاش، که شاهکار اوست، یعنی برادران کارامازوف به این بحث میپردازد که ما چگونه باید از آزادیمان استفاده کنیم تا بهخدا ایمان بیاوریم تا نیهیلیست نشویم و از عواقب ویرانگر آن – جنون، خودکشی، و روا دانستن تباه کردن دیگران – در امان بمانیم. (کتاب فلسفه داستایفسکی – صفحه ۱۱۲)
از نظر داستایفسکی بسیار مهم است که ما آزادانه خدا را بپذریم. بنابراین، به نظر او معجزات نباید نقشی در ایمان آوردن یا بر سر ایمان ماندن داشته باشند. معجزات تردیدی در وجود خدا بر جای نمیگذارند. وقتی معجزه رخ میدهد ما مجبور میشویم به خدا ایمان بیاوریم، و دیگر ایمان آوردن به خدا موکول به اراده آزاد آدمی نمیشود که بخواهد ایمان بیاورد یا نیاورد. (کتاب فلسفه داستایفسکی – صفحه ۱۲۵)
کل فلسفه داستایفسکی بهاین عقیده بند است که ما در معنای اختیارگرایانهاش آزاد و مختار هستیم. (کتاب فلسفه داستایفسکی – صفحه ۱۳۴)
ما چه با داستایفسکی موافق باشیم که «اخلاق» باید مبتنی بر «دین» باشد، چه با او موافق نباشیم، بیتردید ارزشهای اخلاقی او ستودنی است. داستایفسکی تصویر خیالی خود را از جهان آرمانیاش بهدست میدهد و بعید است کسی آن تصویر را ازنظر اخلاقی برتر از جهان پر از حرص و آز، نابرابری، حسد، و خونریزی کنونی نداند. او درباره جهان آرمانیاش میگوید: «در آن جهان انسانها همه با هم همدل خواهند بود… و آزادی کامل انسانها برقرار خواهد بود، با این تعریف از آزادی که آزادی همدلی مشفقانهای است که ضامنش اعمال ماست، نمونهوار زیستن ماست، نیاز واقعی ما به برادری است، و نه تهدید گیوتین، و نه تهدید گردن زدن میلیونها آدم…» (کتاب فلسفه داستایفسکی – صفحه ۱۳۸)
Hits: 313