

شهرهای گمشده
رمان شهرهای گمشده سومین رمان آیدا مرادی آهنی پس از انتشار «پونز روی دم گربه» و «گلف روی باروت» است. شهرهای گمشده داستانی جسورانه دارد. در دورانی که رمانهای عاشقانه و ناداستانهای انگیزشی در بازار نشر ایران و البته جهان پُرخواننده است، انتخاب موضوعی سیاسی، آنهم مرتبط با سیاستِ روزِ خاورمیانه، شجاعت خاصی میخواهد.
پرداختن به سیاست در شهرهای گمشده، نه آنچنان مفصل و گیجکننده است که حوصلهی خواننده را سر ببرد، و نه بهشکلی گذرا صرفاً به چند نام سیاسی اکتفا کرده است. اشاره به جزئیاتِ مکانی و احساسی، روش اصلی مرادی آهنی در بهتصویرکشیدنِ موقعیتهای شهرهای گمشده است.
خلاصه رمان شهرهای گمشده
محیا قوامیان، شخصیت اول داستان، فارغالتحصیل دانشگاه شریف است. او در مهمانیِ سفارت آفریقای جنوبی با پارسا ثابت، خلبان ایرانی-آمریکایی که اکنون ساکن آمریکاست، آشنا میشود. ثابت او را متقاعد میکند که بهجای ماندن در ایران و سروکلهزدن با دانشگاه برای پذیرفتهشدن و سرمایهگذاری روی طرحش، پاییزِ امسال برای دانشگاه کلمبیا اقدام کند. ثابت توضیح میدهد که شرکتی را در آمریکا به نام «اپیدن» میشناسد که میتواند اسپانسرِ دورهی فوقِلیسانس و دکترای او باشد. محیا با کمکِ ثابت به آمریکا میرود. دوران اقامت و کارِ محیا در اپیدن آنطور که برای هر دانشجوی ایرانی انتظار میرود، طی نمیشود. محیا با پروندهای امنیتی از اپیدن اخراج میشود و بعد از کشوقوسهای فراوان شروع به گزارش و جمعآوریِ سند برای ویکی لیکس میکند.
وی که در موقعیتی سخت قرار گرفته و هیچ کجای زندگیاش شبیه به تصویری نیست که در لحظهی خروج از ایران برایش متصور بوده، از پارسا میشنود که تنها کسی که میتواند سابقهی او را در اپیدن پاک کند، فردی به نام استیو مارنو است. مشاور امنیت سیاست خارجهی آمریکا که ترجیح میدهد با وجود تصمیمات مهمی که در گرفتنِ آنها سهیم بوده، کمتر دیده شود و خود را از نگاهها دور نگه دارد.
نیویورک مکان اصلی داستان شهرهای گمشده است. نیویورکی که مرادی آهنی در شهرهای گمشده تصویر میکند، با تصویری که عموم از آن در ذهن دارند کاملاً متفاوت است. نیویورکِ شهرهای گمشده، آن شهر کارتپستالی با آسمانخراشها، تاکسیهای زردرنگ و یا مجسمهی آزادی نیست. محل قرارها هیچگاه یکی از آن ۱۵۷ شعبهی استارباکس در منهَتَن نیست. نیویورک بهعنوان بستر شهریِ داستان با جزئیات و بهشکلی متفاوت تصویر شده است. خواننده همراه با شخصیتهای داستان به نقاطی از این شهر سَرَک میکشد که هیچگاه آدرسشان را در بولتنهای توریستی نخواهید یافت. نویسنده با شرح فضاها و با واردکردنِ نامها و جزئیاتِ محدودهی شهری، سعی بر آن دارد که تصویری نه لزوماً زیبا، بلکه واضح و ملموس به خواننده ارائه دهد. نیویورک مانند شخصیتهای داستانِ شهرهای گمشدهْ شهری زنده است، نفس میکشد و هر روز خود را با تصویری جدید به خواننده مینمایاند. تصویری که گاه خشن، کثیف و بیرحم است و گاه رویایی، پُرنور و زیبا. نیویورک در رمان شهرهای گمشده مانند شخصیتهای داستانش پس از پایان، مخاطب را رها نمیکند و زنده میماند.
Hits: 228