

صنایع دستی ایران به عنوان یکی از قطبهای اصلی صنایع دستی جهان – به همراه چین و هند دارای سابقهی درخشان و پرپیشینهای است. بی تردید استعداد و نیروی خلاقه و ابتکار ایرانیان و علاقهی آنان به هنر و خلق آثار هنری، یکی از عوامل قوام و دوام صنایع دستی ایران بوده است
به طوری که صاحب نظران معتقدند که ایرانیان با شناخت زیباییها موفق به خلق آثار هنری می شوند و یا لااقل با درک آن، دوستدار و مشوق هنرمندان در ارایهی آثار هنری هستند؛ چرا که ایرانیان هنردوست از دیرباز این نکتهی حساس را دریافت کرده بودند که کار یک صنعتگر هنرمند تنها یک کار بدنی و فیزیکی نیست، بلکه او همانند یک ادیب و شاعر احساسات و افکارش را در آثار خود منعکس میکند و به آنها عینیت میبخشد.
به هر حال فرهنگ ایران همچون فرهنگهای دیگری که در خاور نزدیک کهن هویت نیرومند فردی داشته است، دارای تمدنی بسیار پیچیده و پر تنوع است که برای بررسی و شناخت آن رجوع به تاریخ و به ویژه کشفیات باستانشناسی انجام شده در نقاط مختلف کشور، اجتناب ناپذیر است. زیرا مطالعه دربارهی صنایع دستی و پیشههای محدود و منطقهای ایران را باید از زمانهای بسیار دور و حتی قبل از تاریخ آغاز کرد و روند تکاملی آن را به ترتیب گذشت زمان مورد بررسی قرار داد و از این طریق به منشأ اولیهی صنایعی که امروزه نیز در قسمتهای مختلف ایران رایج است دسترسی پیدا کرد.
بیش از هر چیز باید توجه داشت که دانستن وضع کلی تاریخ کشور و نگرشی به حفریات باستان شناسی انجام شده میتواند پایه و اساس اطلاعات ما دربارهی صنایع دستی باشد و بدیهی است تاریخ صنایع، چیزی منتزع از تاریخ تمدن نیست و ضرورتا میبایست بررسی صنایع، هنرها و پیشههای ایرانی را از زمان پیدایش تمدن و شیوههای زندگی مردم آغاز کرد. کما اینکه به اعتقاد اکثر محققان خاستگاه فنون کشاورزی، فلزکاری، سفالگری و مبانی اندیشههای دینی و فلسفی، خط، علم اعداد، نجوم و ریاضی، خاورمیانه و خصوصا فلات ایران بوده است.
قدیمیترین مرحلهی زندگی بشر در ایران، تا جایی که آثار مکتوب و بازیافتههای تاریخی میتواند در پی بردن به آن مدد رسانمان باشد، تمدن مخصوص و مشخص «عصر حجر میانه» یا مزولیتیک (Mesolithic) است که حدود ۱۰۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰ سال با آن فاصله داریم و مدارک مربوط به آن توسط کارلتون س. کُن (Charlton S. Coon) در غار مسکونی “هوتو” یا “کمربند” در نزدیک بهشهر فعلی و در گوشهی جنوب شرقی دریایی مازندران به دست آمده و مربط به دوران زندگی انسان در کنار دریاست و حکایتگر این است که حدود ۶۰۰۰ سال ق.م. کشت غلات، مخصوصاً گندم و جو، در ایران مرسوم بوده و محصولات زراعی به وسیلهی داسی که از سنگ چخماق ساخته شده و لبهی دندانه دار و مضرس داشته، درو میشده است. در همین زمان، دامداری و استفاده از گوشت و شیر بز و گوسفند رایج بوده و افزون بر این، پشم گوسفندان به مصرف رشتن و بافتن میرسیده. ضمن آنکه مردم با تهیهی نوعی سفال ناهموار و کمپخت و نیز تهیهی انواع ابزارهای سنگی و استخوانی به منظور شکار آشنایی داشته اند.

«رُمَن گیرشمن» ضمن تحقیقات و تألیفات خود به وجود اشخاصی اشاره میکند که در عصر حجر میانه در کوهستانهای بختیاری میزیسته و شیوههای ساخت ظروف سفالین را میدانسته اند. او اظهار میکند که سازندگان ظروف سفالین، آنها را درکنار همان آتشی که برای پخت گوشت شکار و یا طبخ غذا برپا میکردند، می پختند.
در عصر فلز، با وجودی که به تدریج ساخت آلات و ادوات ریختگی برونزی و مسی رواج یافت، معهذا هنوز استعمال ابزارهای سنگی بر انواع مشابه آن غلبه داشت و تهیه و استفاده از ظروف سفالین نقاشی شده معمولی بود و بافت انواع منسوجات ظریف و نیز طلاکاری و ساخت اشیای زرین رونق و رواجی در خور داشت.
با فرارسیدن عصر مفرغ که حدود ۲۷۰۰ سال ق.م. دگرگونی چشمگیری در تمدن سراسر آسیای غربی به وجود آورد، به موازات پیشرفتهای فنی که نصیب دست ساختههای ایرانیان شد، کیفیت زندگی مردم نیز به دلیل برخورداریشان از مصنوعاتی که زندگی راحتتری را ممکن می ساخت، افزایش یافت. در همین دوره مهرههای زینتی توسط استادکاران ساخته میشد، ابزارهای سنگی در شمار مصنوعات کارگاهی درآمده و ظروف سفالین به وسیلهی چرخهای کوچک مخصوصی که با دست گردانده میشد، تولید و طبق اصول و قواعدی منظم در کورههای سربسته چیده می شد و حرارت میدید تا به خوبی پخته شود.
نزدیک به ۱۲۰۰ سال ق.م. آهن به جای مفرغ برای ساختن اسلحه و ابزارها و تا حدودی زینت آلات به کار گرفته شد و بناهای آجری مرتفعی در نقاط مختلف نظیر «استرآباد» و روی سکوهاى بلند برپا گشت. یافتههای باستان شناسی که حاصل حفاریهای انجام شده در ایران است، از جمله دلایل دیگری است که می تواند تکمیل کنندهی اطلاعات ما نسبت به پیشینهی هنرها و صنایع دستی ایران در دوران کهن، من جمله قبل از تاریخ مدون ایران باشد.
نخستین اکتشاف بزرگ در باب صنعت پیش از تاریخ ایران به وسیلهی «ج. دومرگان » در شوش انجام شد که اشیای مکشوفه هم دارای تنوع زیادی است و هم از کثرت قابل ملاحظهای برخوردار است. در این اکتشاف، اشیایی به دست آمده که متعلق به اوایل دورهی مس است و تبر، سوزن، اسکنه و آینههای مسین که از درون مقابر به دست آمده نشان دهندهی استفادهی مردم این دوره از فلز مس است. در این دوره همچنین پارچههایی که با الیاف مختلف بافته شده، به دست آمده؛ ولی به نظر میرسد که بزرگترین صنعت ایرانیان در این دوره سفالگری بوده، برای آنکه تولید سفالهایی با چرخ و به شکل آبخوری، کاسههای غذاخوری، دیگهای پخت غذا و گلدانها و ظروف با لعاب قرمز صیقلی رواج داشته است. افزون براین، طی حفریات شوش، گردنبندی نیز به دست آمده که از گوش ماهی و سنگهای مختلف ساخته شده، به انضمام انگشترهایی با نگین گوش ماهی و مهرههایی که اکثراً سنگی و به شکل حیوانات با دکمههای مسطحی است که در وسط یا روی دستهی کوچک آنها سوراخی تعبیه شده است.
ابزارهای مفرغی حکاکی شدهی لرستان، انواع سلاح ها، ابزارها و وسایل کشاورزی، وسایل تزیین، اشیای آیینی، انواع دهانه و مالبند و دیگر ابزارهای مخصوص اسب و گردونه، توتمها و بتها، سنجاقهای مفرغی با سری درشت و مزین به شکل سر و شاخ چهار پایان و امثالهم از هنرهای سنتی و صنایع دستی شاخص ایرانیان در هزارهی اول قبل از میلاد است که بر اساس قراین موجود احتمالاً توسط نخستین مادهای تازه وارد به ایران به وجود آمده است.
با وجودی که در این دوره بیشتر اشیاء از سنگ ساخته میشد، ساخت تبر، بیلچه، و سلاحهای مختلفی به شکل سلاحهای تولیدی مردم بین النهرین یعنی از مس، در ایران رواج داشته و از استخوان و فلز برای ساخت وسایل مصرفی مختلف استفاده می شده و اکثر توليدات منقوش بوده است و شباهت زیادی بین اشکال و نقوش ساختههای فلزی و نقش مصنوعات سفالی به چشم میخورد. در حفریات انجام شده در دو کیلومتری جنوب غربی تخت جمشید، سفالهایی به دست آمده که نقاشی و تزیین شده و تقریباً به نازکی ظروف چینی امروزی است و بهترین دلیل ترقی و تکامل صنعت سفال سازی در دورهای است که ظروف به آن تعلق دارد. همچنین از “تپهی گیان” در نزدیکی نهاوند سفالهایی به رنگ قرمز و زرد به اضافهی خنجرهای فلزی حکاکی شدهای به دست آمده که متعلق به ۱۱۰۰ تا ۱۳۰۰ ق.م. است.
گیرشمن در حفریاتی که در “تپهی سیلک” داشته، موفق به کشف اشیایی مربوط به ۲۷۰۰ الی ۲۸۰۰ ق.م. که شامل انواع سفالینههای دست ساز و تولید شده با چرخ سفالگری است، شده که از طریق شباهت آنها با اشیای به دست آمده از سایر نقاط میتوان تمدن یا تمدنهایی شبیه و نزدیک به آنها را در مناطق دیگر کشور حدس زد.
«اریک اشمید» که هنگام حفاری اطراف دامغان امیدوار به کشف هکاتوم پیلوس یا شهر صد دروازه (نزدیک دامغان فعلی) بود. اگرچه موفق به کشف بقایای شهر موردنظرش نشد، ولی به مجموعهای از مهمترین آثار صنعتگران 2000 تا 3000 سال ق.م. دست یافت. سفالهای به دست آمده توسط اشمید شامل کوزههای بزرگ در اشکال هندسی و دارای لعاب قهوهای روشن و کرم است و اکثرا به وسیلهی چرخ ساخته شده و گویای ظهور فن لعاب دادن سفال در ایران پنج هزار سال قبل است.
همچنین کشفیات اشمید حکایتگر آشنایی مردم آن دوره با فلز مس است و بیشتر دست ساختههای مسین شامل سنجاقهای مسی، خنجر، گرز، دستبند و امثال آنهاست. گفتنی است که ضمناً کشف اشیای طلایی و نقرهای به ویژه زینت آلات زرین، فنجان، مجسمههای حیوانات مختلف از نقره و مانند آن گویای، دسترسی و استفادهی مردم آن دوره به فلزات گرانبها است و شواهد دیگری در دست است که نشان میدهد ایرانیان آن زمان در فلزکاری، ساخت مصنوعات مختلف مانند هاون، مجسمه، انواع تسبیح و غیره از سنگهای مختلف مهارت به سزایی داشته اند.
اشمید طی حفاریهایی که در سال ۱۳۱۳ ه.ش. در نزدیکی تهران انجام داد نیز به کشف آثاری مشابه آنچه در دامغان یافته بود، توفیق یافت؛ با این تفاوت که سفالهای مکشوفه در حفاری اخیرالذکر اکثرا دارای نقوشی هندسی به رنگ سیاه و سطحی صیقل یافته است و با گِل آن، گیاهی مانند کاه مخلوط است.
در پی کاوشهایی که در سال 1947 میلادی (1325 ه.ش.) در زیویه -در نزدیکی سقز- به عمل آمده، گنجینهای از اشیای زرین و مفرغی و محصولات تهیه شده از عاج به دست آمده که به حدود قرن هفتم ق.م. یعنی آغاز دورهی حکومت مادها تعلق دارد. همچنین در کاوشهای حسنلو -در ۸۵ کیلومتری جنوب ارومیه- جام طلایی که بر سطحش صحنههای اساطیری حکاکی شده و به قرون 8 تا 14 ق.م. تعلق دارد، به دست آمده است. بدون تردید جام مارلیک و دیگر آثار فلزی کشف شده از چراغعلی تپه (مارلیک تپه) -واقع در ۱۴ کیلومتری جادهی رودبار به رشت- را که توسط گروه باستان شناسی ایرانی به سرپرستی پروفسور عزت الله نگهبان به دست آمده، میتوان نشانهای بارز از مهارت فلزکاران ایرانی در حدود دورهی حکومت مادھا و حتی کمی پیش تر از آن در ایران دانست، ضمن آنکه براساس مدارک و اسناد موجود و نیز آثار مکشوفه میتوان سفالگری دورهی مادها را نیز هنری شاخص و دستبافی آن دوره را نیز “هنر – صنعتی” مهم تلقی کرد.

از بررسی هنرها و صنایع هنری ایرانیان در دورهی ما قبل از تاریخ مدون کشورمان می توان چنین نتیجه گرفت که ایرانیها دارای ذوق هنری و زیبا پسندی خاصی بوده اند که نمونهی آن در آثار سفالین شوش، تپهی سیلک، تپه حصار و نیر مفرغهای لرستان آشکار است. ایرانیها توجه ویژه ای به نقش حیوانات داشته اند. افزون بر نقوش حیوانی از نقشهای هندسی – که البته هریک معنا و رمز و رازی داشتند – برای تزیین ظروف و من جمله سفالینههای خود استفاده می کردند
شیوهی کار هنرمندان قدیم ایران، ناتورالیست – طبیعت سازی – نبوده بلکه ایرانیان به نقشهای تجریدی – استیلیزه – و رمزی – سمبولیک – علاقه بیشتری داشته و آنها را بر طرز کار شیوه ناتورالیست ترجیح میدادند
در دورهی هخامنشی ۵۵۰ تا 330 ق. م. ساخت جام ها و ساغرها (ریتون ها) از طلا یا نقره که به شیوهی چکشکاری ساخته و پرداخته و تزیین می شد، در زمرهی شاهکارهای فلزکاری ایران ثبت شده است. چکشکاری روی نقره و نقره کاری، زرگری و ساخت زیورآلات زرین و سیمین، ریختهگری مفرغ سفالی سازی، سنگتراشی، پارچه بافی و به ویژه بافت پارچههای لطیف از پشم، کنده کاری و منبتکاری و سرانجام قالیبافی – که نمونهی بارز و شاخص آن قالی پازیریک، یعنی نخستین قالی بافته شده در جهان، توسط ایرانیان هنرمند و متعلق به حدود ۵۰0 ق. م. است – از دیگر هنرهای مطرح به شمار می آید که نمونههایی از آن هم اینک در موزه ها و دیگر مراکز هنری جهان موجود است و در روزگار خود چون تحفههای گرانبها به دورترین نقاط ، چون کنارهی جیحون و کوههای آلتایی و سرزمین مصر، صادر می شد.
صراحت طرح و نقش، قدرت و استحکام و دوام اثر هنری و تعادل آن از دیگر مشخصات هنر هخامنشی است. شکیبایی، ذوق سلیم و زیبایی تألیف هنرمندان و صنعتگران دوران هخامنشی از جمله نکات بارزی است که از بررسی مجموع آثار به جای مانده از دوران مذکور، مستفاده میشود. صنایع دستی ایران در دورهی سلوکی ازلحاظ طرح وشکل تا اندازہی زیادی تحت تأثیر هنر هلنیستی – یونانی مآبی – قرار گرفت اما در دورهی اشکانی، به تدریج و دیگر بار هویتی ایرانی یافت. از صنایع دستی رایج در دورهی اشکانی باید به سفالینههای زیبا، مسکوکات فلزی ساخته شده از طلا و نقره، قلابدوزی و برخی دیگر از رودوزیها، پارچه بافی و در نهایت ساخت زیورآلات اشاره کرد. در دورهی ساسانی هنر و معماری ایران یکی از دورههای اوج خود را ثبت کرد. هنرورزان ساسانی صنعت فلزکاری ایران را به کمال رساندند به طوری که نمونههای بسیاری از سینی ها و ظروف برجسته کاری با نقشهای متنوع که از آن عصر در ممالک مختلف و از جمله در روسیه کشف شده، نمایانگر مهارت فوق العادهی فلزکاران در زمان ساسانی است همچنین باید از ریخته گری با مفرغ و نقره که برای ساختن بشقاب، کاسه، جام و مشربه، که گاهی به شکل پرندگان و دیگر حیوانات ساخته شده است، نام برد. ضمن آنکه ظروف زرین و سیمین و یا فلزی دیگر که با روشهای مطلاکاری، حکاکی، قلمزنی و یا میناکاری تزیین می یافت، از جملهی هنرهای مرتبط با فلزکاری ساسانی است.
مشخصههای مهم هنر هخامنشی
-هنر هخامنشی آری از خشونت هنر همسایگان و خاصه هنر آشوری است.
– هنر هخامنشی هنری است که در زمینهی ترسیم حیوانات و بعضی از نباتات به شیوۀ ناتورالیسم عمل میکند و به طبیعت توجه کاملی دارد. در ترسیم درخت ها و مرغهای خیالی و علامت اهورامزدا و امثال آن هنری است تجریدی و ابداعی و در نقش هیکل آدمی، هنری است عاری از جزییات یعنی فقط به ترسیم شکلی اکتفا میکند و به جزییات قیافه و حالات روحی اشخاصی کاری ندارد و توجهی نمیکند. حجاران و سنگتراشان هخامنشی به ویژه در سنگتراشی از حیوان و نقش حیوان مهارتی بسزا داشته اند. نقش حیوانات در آثار هخامنشی ساده، ظریف و دقیق است و میتوان گفت که از این حیث هیچ قوم و ملتی به پای ایرانیان نمی رسیده اند.
قالیبافی در دورهی ساسانی از هنرهای مطرح و پررونق بوده، از قالی بهارستان و گرچه تا حدودی دربارهی آن اغراق شده است و نیز قالیهای زیبایی که بر طاقدیس – تخت خسروپرویز – در فصول و ماههای مختلف سال انداخته و پهن شده، ذکر نام شده است. از منسوجات گوناگون به ویژه پارچههای ابریشمی دورهی ساسانی که حتی به چین نیز صادر می شده است، در آثار و نوشته ها زیاد یاد شده و البته حدود ۳۰ قطعه از آن هم بر جای مانده که زینت بخش گنجینه ها و دیگر مراکز هنری جهان است. از سایر صنایع دستی رایج در دورهی ساسانی باید به شیشهگری، سفالگری، رودوزیها و ساخت مسکوکات فلزی اشاره کرد. دربارهی هنرهای صناعی ایران از آغاز اسلام تا دورهی سلجوقی، باید نخست به تذهیب کاری و به ویژه تذهیب قرآن کریم اشاره کرد. گفتنی است که سایر هنرهای مرتبط با کتاب آرایی نظیر نگارگری، تشعیر، تجلید، کاغذسازی و غیره نیز در دوران مذکور از رونق خاصی برخوردار بود.
اگرچه با ظهور دین مبین اسلام، استفاده از ظروف سیمین و زرین منسوخ شد اما با تلاشی هنرمندانهای سفالگران ایرانی، تولید آثار زیبای سفالی مانند سفالهای با لعاب مینایی و ظروف زرینفام، مرسوم شد تا کمبود زیبایی ظروف زرین و سیمین فلزی را جبران کند. نساجی و پارچهبافی در صدر اسلام، پس از مدت کوتاهی وقفه و رکود، که ناشی از تغییرات و تحولات عمیقی بود که در جامعه رخ داده بود، مجددا رونق یافت. بهترین دلیل بر رونق صنعت بافندگی و پیشرفت آن در صدر اسلام در کشور ایران، این است که برخی از شهرهای ایران، گزیت و خراج خود را از پارچه ها و منسوجات قیمتی میپرداختند و نویسندگان بزرگی چون یعقوبی، ابن فقیه، ابن رسته، مسعودی، ابن حوقل، مقدسی و یاقوت حموی در نوشتههای خود در خصوص صنعت پارچهبافی شهرهای ایران به ویژه شوشتر قلم فرسایی کرده اند.
از حدود قرن چهارم ه. ق. پارچههایی به دست آمده که از بافتی ظریف برخوردار است و ضمنا شباهت بسیاری به آثار با پارچههای دورهی ساسانی دارد و تفاوت عمدهی آن با پارچههای ساسانی، در استفاده از خط و به ویژه خط کوفی در حواشی پارچههای عصر اسلامی است. نکتهی دیگر آنکه در قرون اوليهی اسلامی هرگز از نقوش حیوانی استفاده نشده و از قرن چهارم ه.ق به بعد است که میتوان افزون بر نقوش گیاهی، نقشهای حیوانی را به مشاهده کرد. با بررسی آثار فلزی به جای مانده از صدر اسلام تا قرون سوم و چهارم ه. ق. شباهت بسیاری با با آثار ساسانی مشاهده می کنیم که این شباهت گاهی به حتی است که بیننده را دچار اشتباه میسازد. استفاده از خط در فلزکاری دوران اسلامی، مددرسان ما در تمییز و تشخیص آثار فلزی این دوران با آثار فلزی عصر ساسانی است. گفتنی است که رعایت زیبایی و ظرافت در فلزکاری قرون اولیهی ه. ق. به طور عمده در آثاری نظیر سینی آبخوری و غیره که اهمیت بیشتری در زندگی روزمره داشته است، مشهودتر است.
هرچند که به سبب فرسایش تدریجی مواد اولیه مصرفی در قالی بافی، به جز پازیریک و یک قطعهی دیگر منسوب به دورهی تیموری، تا حدود قرن دهم ه. ق. (دوران صفویه) نمونه ای از قالبهای ایرانی در دست نداریم اما بر اساس نظر صاحبنظران و نیز با بررسی آثار نقاشی به جای مانده از صدر اسلام تا دورهی صفویه، متوجه رونق و رواج قالیبافی، در صدر اسلام و پس از آن می شویم و گفته شده که قالیهای زیبای ایرانی که در قرون اولیهی ه. ق. تماماً با طرح ها و نقوش گیاهی توأم و همراه بوده برای مفروش کردن اماکن متبرکه و قصرها به کار میرفته است. با شروع دوران اسلامی، شیشه گری بدون تغییر خاص – و همچنان بر پایهی شیوههای ساسانی – ادامهی حیات داد. ضمن آنکه به تدریج و با برقراری روابط بازرگانی، سیاسی و هنری میان کشورهای مسلمان، تلفیقی از هنرهای اسلامی به وجود آمد و سامرا (سامره) در سدههای دوم و سوم ه.ق. مرکز تجمع هنرمندان مناطق مختلف شد. گفتنی است که از نیشابور، ری، جرجان و سمرقند به عنوان مراکز عمدهی شیشهگری دوران مذکور یاد شده است. همچنین گفته شده است که بندر سیراف در سدههای سوم و چهارم ه. ق. گذشته از آنکه بندر تجاری مهمی بوده است، یکی از مراکز ساخت آبگینه هم به شمار می آمده است.
کاشیکاری در دورهی مذکور مورد توجه هنرمندان و هنر دوستان قرار گرفت. نوع خاصی از کاشی مورد استفاده در این دوره به “خشت کاشی” مشهور است و برای ساختن آن از روش قالب زدن استفاده میشد. قالبهای مورد استفاده در”خشت کاشی” به طور عمده هندسی بوده و با کنار هم قرار دادن آنها طرح هندسی مورد نظر که بیشتر صلیب و “ستارهی هشت پر” است، به دست می آمده است. پخت سفال کاشی، لعاب و نقاشی روی آن و در مواردی نیز استفاده لعابی یک دست که نقاشی روى آن انجام میشد دیگر مراحل آماده سازی “خشت کاشی” را که غالبا در کتیبه ها مورد استفاده قرار میگرفت و به طورعمده با خطوطی چون نسخ و نقوش تذهیبی همراه بود، تشکیل میداد در کاشان به عنوان یکی از مراکز مهم سفالگری، کاشیهای زیبا و معروفی ساخته میشد. معروفترین این کاشی ها در محراب حرم حضرت امام رضا (ع) – هشتمین پیشوای شیعیان جهان – در قرن هفتم ه. ق. کار گذاشته شده است. این کاشی ها اثر خاندان محمّد بن ابی ظاهر است. گفتنی است که نقوش کاشیهای اماکن متبرکه بیشتر از گیاهان و گاهی حیوانات است. در برخی از این کاشی ها نیز از رنگهای زرین استفاده شده که به کاشی “زرینفام ” معروف است. رنگ زرین در این کاشیها بیشتر بر زمینههای فیروزهای و سبز به کار رفته است.
در عهد سلجوقی و در پی روابط بازرگانی بین ایران و چین، برای نخستین بار تأثیر هنر چین را در هنر ایرانی مشاهده می کنیم. این تأثیر در شیوهی سفالگری هم مؤثر افتاد و نوعی سفال به نام “بدل چینی” تولید شد که میدانیم از خاک سفید که خود ترکیبی از کائولین، کوارتز و سیلیس است، ساخته میشد. گفتنی است که عناصر هنر چینی بیشتر به صورت در نقش گلها ظاهر شد. همچنین در پیکرها و چهرههایی که بر روی ظروف و محصولات سفالین این دوره دیده می شود نیز تا حد قابل ملاحظه ای تأثیر نقاشی و نگارگریهای “مانویان” را میتوان مشاهده کرد.
بیشتر تذهیب کاری اشاره کرد و نیز اینکه از این هنر افزون بر کتب مذهبی برای زیباتر ساختن کتب غیرمذهبی هم استفاده می شده است. گفتنی است که تذهیب و خوشنویسی کتابهای علمی که از قرن دوم ه.ق آغاز شده بود در دورهی سلجوقی، رشد بیشتری پیدا کرد. ضمن آنکه در آن دسته از کتب علمی که به تشریح تصویری نیاز داشت، نگارگری نیز به عنوان یکی از هنرهای مرتبط با کتاب آرایی، مطرح شد و جایگاه جدیدی پیدا کرد. لذا در دورهی مذکور نگارگران ایرانی به تشریح تصویری کتب علمی به خصوص در زمینهی پزشکی و زیست شناسی و نیز کتب مربوط به شعر و ادبیات نظیر “سمک عیار” مبادرت کردند. در پی رشد علوم و ادبیات، نقشهای داستانی بر سفالینههای دورهی سلجوقی نقش بست. در دورهی مذکور سفالگری به عنوان “حرفه” تثبیت شد و سفالگر، نام و تاریخ تولید اثرش سفالینه مینگاشت. در دورهی سلجوقی که سفالینههای آن نسبت به دورهی صدر اسلام از ظرافت و مهارت بیشتری در تولید برخوردار و دارای تنوع رنگ و تنوع نقش بیشتری بود، موضوع نقاشی روی سفالها را بیشتر داستانهای کهن چون “بهرام و آزاده” بیژن و منیژه” و مانند آنها تشکیل میداد. همچنین استفاده از لعاب مینایی و تولید سفالینههای زرینفام، مورد توجه هنرمندان قرار گرفت.
Hits: 504