
در هزاره سوم ق.م کاسی ها مهمترین قبایل بومی آسیایی ( غیر آریائی ) دامنه های زاگرس به شمار میرفتند. محل اصلی سکونت آنان لرستان، کرمانشاه و بخشی از همدان امروزی بوده است که از چندین قرن پیش از تاریخ یاد شده ( هزاره سوم ق.م ) در آنجا ساکن بودند و به تدریج با افزایش شمار افراد و نیروی قبیله ای فراوان، منطقه ای گسترده از دامنه های جنوبی دریای مازندران تا کردستان و کناره های غربی کویر مرکزی ایران را زیر چتر خود درآوردند. کاسی ها در نیمه هزاره دوم ق.م با گروه های آریائی مهاجر درهم آمیختند و از این زمان نیروی آنها افزایش یافت، آنان به دره رود دیاله سرازیر شدند و حملاتی را به بابل آغاز کردند. برای نخستین بار نام آنان در زمان پادشاهی سامسو ایلونا پسر و جانشین حمورابی که در بابل فرمانروایی داشت دیده میشود. در زمان او کاسی ها به بابل هجوم آوردند ولی شکست خوردند. ایلامیان آنان را به نام کوسی، و آشوریان به نام کاشو میشناختند.
فرمانروایی کاسی ها در بابل نزدیک به شش قرن تداوم داشت، این حضور چنان تأثیرگذار بود که یکی از زنجیره های نُه گانه بابلی، به نام زنجیره کاسی ها در تاریخ شناخته شده است. دلیل برتری و اتحاد کاسی ها را بر مردمان میانرودان، باید نتیجه شناسایی اسپ در نزد آنان دانست. کاسی ها از این حیوان بهره های بسیاری بردند. بهره وری از اسپ تغییرات مهمی در زندگی آنان و بعدها در زندگی بابلیان بوجود آورد.
پیش از آن از الاغ و گاو برای حمل و نقل بهره وری میشد، ولی با آمدن کاسی ها اسپ ناگهان در سراسر آسیای غربی به بهترین حیوان بارکش تبدیل شد. پیش از این زمان « خر کوهستان » – نامی که بابلیان به اسپ داده بودند – حیوانی کمیاب بود و قدیمی ترین اشاره ای که به آن شده، در زمان حمورابی بوده است. هنگامی که کاسی ها در مجاورت بابل زندگی میکردند شماری از آنان در کشتزارهای بابلی ها استخدام شدند و آنان برای بردن محصولاتی که در برابر کار روزانه به آنان داده میشد از اسپ بهره میبردند. پس از مدتی بابلیان نیز بهره وری از اسپ را فرا گرفته و خود کاسی ها را برای نگهداری از اسپان استخدام کردند.
کاسی ها که زیر فرمانروایی گانداش ( گدش ) به بابل یورش آورده بودند، توانستند در دوره سامسو دیتانا واپسین شاه زنجیره نخست بابلی، آن شهر را تصرف کرده و به عمر زنجیره آموری بابل پایان دهند. آنان در تمام دوره تسلط خود به هیچ وجه با مردم بومی درنیامیختند و شخصیت نژادی خود را پاس داشتند. فرهنگ و ویژگی های فرهنگی خاصی بوجود آوردند که شهرت فراوان داشت. برخی از آثار آن دوره در لرستان، کرمانشاه و همدان امروزی بدست آمده است که منحصر به فرد هستند. آنان همچنین سرزمینی که امروزه بخشی از مازندران، سراسر گیلان، جنوب البرز تا کناره های کویر مرکزی، آذربایجان و کردستان را شامل میشود در اختیار داشتند. به احتمال فراوان نام دریای کاسپین ( دریای مازندران ) که در منابع کهن آمده است و مُعرب آن قزوین است و همچنین نام کاشان از نام این مردم گرفته شده است. همچنین نام بانو کاساندان، همسر کوروش بزرگ.
کشورداری و حکمرانی کاسی ها در بابل تغییرات مهمی را در زندگی بابلیان بوجود آورد، که مهمترین آن، جدا از وارد کردن اسپ، اصلاح محاسبه تقویم بود. به جای به کار بردن نظام دشوار قواعدی برای تارخ گذاری که از سومری ها به سامیان به ارث رسده بود و بر اساس آن هر سال بر پایه ی نام پیچیده ای که از یک واقعه بزرگ یا سنت مذهبی پایه گذاری میشد، کاسی ها نظامی ساده تر را که عبارت از تاریخ گذاری سنوات بر پایه سلطنت فرمانروایان بود متداول ساختند.
شاهان کاسی
از نام سی و شش شاه کاسیها، یک لیست کلاسیک king list A وجود دارد که نام شاهان یکم تا ششم را دارد و پس از آن یک فضای خالی مربوط به پادشاهان بیست و چهارم تا سی و ششم، وجود دارد. برای پادشاهان یکم تا چهارم و بیست و دوم تا سی و ششم نیز، شمار سالهایی که حکومت کردهاند، باقی مانده است. نام شاهان شانزدهم تا بیست و سوم به صورت مطمئنی، از رویدادنامهها و منابع معاصر مانند نامههای العمارنه و مهمتر از همه، از کتیبههای معتبر خودِ شاهان، بازسازی شده است. برای مدتها محققان بر این باور بودند که نامهای شاهان هفتم تا سیزدهم را نیز به دست آوردهاند. لیستی آشوری Assyrian synchronistic list نام شاهان یکم تا سیزدهم را شامل میشود (Goetze 1964:97)
میان سالهای ۱۵۷۰ تا ۱۰۷۵ پیش از میلاد، تعداد شاهان کاسی زیاد نیست و بدین ترتیب روشن است که همهٔ نامهای موجود از این دوره، همراه با جزئیات نیستند. حتی اگر ما از سی و شش شاه تشکیل دهندهٔ سلسله، نام آنهایی را که به سامی حکاکی شدهاند، بکاهیم (Pinches 1917:106) پینچز Pinches نیز دربارهٔ نام شاهان کاسیها تحقیقی ارائه داده است.(pinches 1917:102-107)
هیچ لیست پیوستهای از سلسلهٔ کاسیها وجود ندارد. از حاکمان نخستین آن، لیستی وجود دارد که تنها نام شش تن از ایشان را آورده است اما بخش میانی آن از دست رفته است و لیست دیگری Synchronistic list که سیزده شاهِ نخستین را شامل میشود اما نام یازدهمین، نابود شده است و نام نهمین شاه آسیب دیده است. با این وجود آثارِ اصلی، قرائتی خوانا را در رونوشت گردآوری شده از خط، نشان میدهد که میتوان بخش آسیبدیدهٔ نام او را به صورت m [kak] – [ri] – [m-m] e بازسازی کرد که نوعی تلفظ از ka-ak-ri-me است که در واقع، کنیهٔ آگوم دوم Agum II است. این خوانش فضای خالی میان دنبالهٔ نام شاهان نخستین کاسی را پر میکند و موقعیت آگوم دوم را در رویدادنامه تأیید میکند.(Astour 1986:327-331)
این سیزده شاه نخستین بر اساس نظریات جورج کامرون باستانشناس(Cameron 1936)، میتوان به صورت زیر گزارش کرد
۱-گانداش، Gandash بنیانگذار سلسلهٔ کاسیها در بابل
۲- سرآگوم یکم Ser – Agum
۳- کاشتی لیاش یکم Kashtiliash
۴-اوشی -Ushi
۵-آبی راتاش Abiratash
۶-تازی گوروماش Tazi Gurumash
۷-آگوم دوم نامور به کاک ریمه یا آگوم بزرگ Agum – Kak – Rema
۸- هاربه –شیباک Harbe – Shipak
۹-تی پارک زی Ti – Park – Zi
۱۰-بورنا بوریاش Burna – Buryash
۱۱-پادشاهی ناشناخته
۱۲-کشتی لیاش دوم (۱۵۱۲-۱۵۳۰ پیش از میلاد) KashtiLiash
۱۳- اولام – بوریاش Ulam – Buryash
کاسیها با سیوشش پادشاه لیست شده در مدت ۵۷۶ سال و ۹ ماه، طولانیترین سلسله در بابل بودهاند. پایان لیست مربوط به سال ۱۱۵۰ پیش از میلاد است. اضافه کردن تعداد سالهای مربوط به پادشاهان در این لیست، تاریخ آغاز سلسلهٔ کاسیها را در سدهٔ هجدهم پیش از میلاد میرساند. یعنی زمانیکه حاکمانِ سلسلهٔ حمورابی هنوز کنترل بابل را در دست داشتهاند. در واقع تناقض تاریخی در اینباره وجود دارد، بنابراین ممکن است لیست شاهان، اجداد شاهان را نیز شامل میشده در صورتی که این اجداد، خودشان شاه نبودهاند. بورنابوریاش یکم Burnaburiaš I اولین فرد کاسی است که واقعاً در بابل حکومت کرده است که دهمین شاه لیست شاهان است. پیشنهاد شده است که جد او، آگومکاکریمه Agum-kakrime (Agum II) قبل از او، بابل را کنترل میکرده است (Fournet 2011:1)
نامشناسی و زبان کاسیها
در نوشتههای آشوری، از آنان با نام «کاسیها» (Kassi)یاد شده است و همین نام به شکل کوسایوئی Kossaioi توسط استرابون یاد شده است. ایلامیها آنها را کوسی Kussi نامیدهاند. کلمهی یونانی کاسیتیریس Kassitoros به معنی قلع فلزی است که از ناحیهی کاسیان میآید.که در واقع کانهای است که از آن قلع به دست میآید. نام همدان پیش از عهد مادها اکسایا Akessaia بود که در آشوری کار – کاسی Kar – kassi به معنی شهر کاسیان است. در هر حال ممکن است که اصطلاح کاس – سی Kas – si یا کاس – پی Kas- pi مفهوم نژادی وسیعتری از تسمیهی قوم واحد، در میان اقوام بسیار زاگرس داشته باشد.از قوم کاسی، به نامهای هِسی، اوکسی، اوکسیان و هوزی یا خوزی یاد شده است. گونههای دیگر این واژه عبارتند از: کوسی، کوس – سی، کاش – شو، کوشین، کوسان، کاسو، کاسیت، کَشو، کاسیوس، کوسای، کیس – سی، کاسکان، کوسه، گواسان، کوش، کاسپی، آکسیان، آکس – سی و غیره
آنچنان که از روی ظاهر واژهها بر میآید نام شهرهای قزوین و کاشان و همچنین نام دریای کاسپین از نام این قوم باستانی گرفته شده است. نام کاسپین صورت جمع واژهی کاسی است چرا که حرف «پ» در واژهی «کاسپی» نشانهی جمع بوده و از زبان ایلامی به زبان کاسی رسیده است.
خدای بومی، کاشو Kashshu، بدون شک موجب تسمیهی نام قوم مذکور گردیده است. کاشو، خدا – پادشاهی بوده است که کاسیها خود را از تبار آن میدانستهاند.
بعد از استقرار در لرستان، سرزمین خویش را کاشن Kashshen نامیدند. که از دو بخش «کاش» به علاوه «شن» تشکیل یافته و بخش نخست نام این قوم و بخش دوم در زبانهای ایرانی به معنی خانه است و روی هم معنی «خانه کاسیها» میدهد. در زبان آذربایجانی که پیش از رواج زبان کنونی در آن دیار رایج بوده، واژهی کوشن به معنی صحرای همسایه یا صحرایی دیگر است که با مرزی مشخص شده باشد. ناحیهای در شمال استان خوزستان امروزی به «کاشن» وجود دارد.
در مرکز استان لرستان امروزی، منطقهای به نام گریت یا کریت وجود دارد که سکونتگاه اتباکان لر بوده و همچنین نام طایفهی کَر Kar و شهر کنونی کرند در استان کرمانشاه، نام خدای کاسیِ «کار» یا «کَر» را به یاد میآورد. نام دهستان «کاسیو» و قلعهای به همین نام در زمینهای شرقی دره «هرو»، و همچنین نام روستای کوسهKussaو رود کشکان kashkan واقع در مرکز لرستان و نامهای کوشک و کوشکی یادآور کاسیها است.
نام قوم کاسپین در نواحی چیترال هند و کافرستان افغانستان دیده میشود. دکتر ژورژکنتنو دانشمند و باستانشناس از محلی به نام «آریا کاشن» در نزدیک رود جیحون سخن میگوید.
دربارهی زبان کاسیها میتوان گفت که به زبان ایلامیها، نزدیکی داشته است، چنان که برخی پژوهشگران از یک زبان واحد به نام «ایلامی – کاسپی» نام بردهاند. از این زبان تنها چند واژه و عبارت در متون اکدی در نوزی به دست آمده است. برای نمونه، نام چند خدا به این زبان باقی مانده است: بوریاس Burias که با بورهآس Boreas یونانی و شوریاش Shuriyash که با شوریاه Shuriayh هندی نزدیکی دارد. چند نام دیگر مانند کششو Kashshu، شیپاک Shpak، هاربه Harbe، شومالیا Shumalia، شوقامونا Shuqamuna نیز دیده میشود.
از کاسیها حدود دویست کتیبهی سلطنتی کوتاه باقی مانده است که با توجه به مدت زمان فرمانروایی آنها در بابل، کوتاه به نظر میرسد.
زبان کاسیها غیر سامی بوده، نام خدایان آنها با نام خدایان هند و اروپایی و یا آریایی تشابه داشته است، زبان آنان با زبان اقوام آریایی (هند و اروپایی) همانندی دارد.
زبان کاسی زبانی مستقل بوده، البته در نفوذ زبانهای هوری نیز قرار داشته و همچنین واژگان هند و اروپایی و نامهای هند و ایرانی زیادی میان کاسیها و میتانیها مشترک است. این زبان ترکیبی از واژههای اصلی ساده و شاید از دور منسوب به زبان ایلامی بوده باشد از این زبان حدود ۵۰ واژه و نام خاص که با ترجمهی اکّدی در متون لغوی آشوری و بابلی محفوظ است و همچنین مقداری اسامی خاص که در اسناد تجاری و اقتصادی بابل و کتیبههای شاهان مربوط به هزارهی دوم پیش از میلاد باقی مانده، در دست داریم.
واژه «میری جاس» در زبان کاسیها به معنی زمین بوده و با واژه «میزیر» MiZir و «مورو» Moro ایلامی که به معنای زمین است، سنجیده شده. از سویی میان زبان کاسیها با گوتیها نیز خویشاوندیهایی دیده میشود، برای نمونه گفته میشود که پسوند «ش» Sh و «اَش» Ash ویژهی زبان کاسی با پسوند «اوش» Ush و «اِش» ویژهی زبان گوتیها قابل سنجش است.
Miriyas میریجاش = Muruzi کاسی، همریشه Muru ایلامی به معنی زمین. مقایسه شود با مرز-مرج (زمین)
Gida کاسی= Kute ایلامی: فرانروا، فارسی کهن: خدا، آلمانی Gott، انگلیسی God، فارسی: خدا-خوتای (شاید همریشهی کلمهی Kidu در کلمهای Enkid سومری: نام یکی از قهرمانان اساطیری)
Burna کاسی= خوزی: برنا، براهویی: ورنا، اوستایی: اپرنایو.
کاسی: Digigi= ایلامی: Kik، لری و کردی: کوKo، کبود –رنگ آسمان- کنایه از آسمان.
کاسی: Surijas خورشید= سانسکریت: Suryah، اوستایی: خور، فارسی: هور-خور.
کاسی: بوریاش: باد شمالی= یونانی: بورآ، فارسی: بوران، آذری: بوران.
شومالیا-شیمالیت: الههی کوهها و جبال= هندی: هیمالیا نام کوهستان مرتفع و معروف، مقایسه شود با ریشهی زیما روسی، هیما (فارسی)، سردسیر از همان ریشه، بوگاش نام یکی از خدایان مقایسه شود با بغ فارسی باستان و بغ اوستایی و بغ پهلوی.
پسوندهای «آش» و «شین» که در ایلامی و کاسی دیده میشوند در متون کهن فارسی و اوستایی مانندگی دارد. اونتاش-کورش مقایسه شود با کورش-داریاوئوش، ماروتاش ایزد جنگ کاسی یادآور نام ماروتاها، خدایان جنگ هندی هستند. دورخدای کاسی: تیر و خدای ایلامی قابل مقایسه با بغ تیر –تیرداد- تیر (نام ماه) ایرانی میباشند.
Hits: 476