
مهاجرت نخست هندواروپائیان
در هزارهٔ دوم پیش از میلاد واقعهٔ مهم آسیای غربی، ظهور عناصری از تبار هندواروپایی در میان اقوام بومی بود. هندواروپائیان زادگاه خود را که اغلب دشتهای اوراسی واقع در جنوب روسیه بود احتمالاً بر اثر فشار اقوام دیگر تَرک گفتند و به دو دسته تقسیم شدند.
یک دسته دریای سیاه را دور زده پس از عبور از بالکان و بُسفُر به آسیای کوچک درآمده و با اقامت در میان ملل آسیایی تبدیل به عنصر غالب شدند و اتحادیهٔ هیتیان را به وجود آوردند.
شعبهٔ شرقی هندوایرانی در سمت شرق دریای خزر حرکت کرده، یک دسته که ظاهراً مرکب از افراد جنگجویی بود از راه قفقاز تا انحنای رود فرات پیش راند و با هوریان بومی ممزوج گردید و پادشاهی میتانی را تشکیل دادند.سنگنبشتهٔ میتانی، بازمانده از سدهٔ چهاردهم پیش از میلاد، باستانیترین سند مکتوب زبانهای هند و ایرانی است و از لحاظ زبانشناسی تاریخی و نیز از لحاظ تاریخ مهاجرت تیرههای آریایی به آسیای میانه و ایران و هند اهمیت بیش از اندازه دارد. مجموعهٔ قراین حاکی از این است که میتانیها قبیلهای از اقوام آریایی بودند که پیش از جدایی هندیان و ایرانیان از آنان جدا شده و به میانرودان آمده و در آنجا سلسلهٔ شاهی بنیان افکندهاند.
اقوام آریایی
اصطلاح تازهٔ هندوایرانی و لقب باستانی آریایی بر گروههای قومی-زبانی معینی از اقوام گوناگون هند و اروپایی زبان اطلاق شدهاست که زمان دراز در جنوب شرقی زیستگاه هندواروپائیان در ناحیهای که از شرق به دریاچه بالخاش و از غرب به نواحی غربی ولگا گسترش داشته، کنار یکدیگر میزیستهاند. آنان زبانی تقریباً واحد و دین و آئینی ساده و تا حد زیادی هماهنگ داشتهاند. آریائیها یا هندوایرانیان مرکب از سه دستهٔ مهم بودند:
مردم هندوآریایی: که سرانجام رهسپار سرزمینی گشتند که بعدها نام هند گرفت.
اقوام ایرانی: آنها در آغاز رهسپار ایرانویج یا ناحیهٔ خوارزم شدند. نکتهای که باید به آن توجه داشت اینست که این گروه در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد، قبل از مهاجرت کلی به احتمال قوی در همسایگی شرقی شاخهٔ هندی و بهطور عمده در شرق ولگا و شمال رود اورال میزیستند.
سکاها:این گروه به غیر از زبان تقریباً در بقیهٔ جوانب زندگی با شاخهٔ هندی و ایرانی تفاوت داشتند. زیستگاه اصلی این گروه در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد در جناح شرقی سرزمین هند و ایرانینشین، یعنی در کنارههای بالخاش تا مشرق و شمال ناحیهٔ اقوام ایرانی بودهاست.
مسیرهای احتمالی اقوام ایرانی
دربارهٔ مسیرهای مهاجرت طوایف مهم اقوام ایرانی که پس از استقرار در داخل فلات ایران موسوم به ماد و پارسه شدند، اختلاف نظر بسیار است.
از راه شمال غربی و قفقاز
برخی از محققان حتی برخی از آنانی که ایرانویج را به ناحیهٔ خوارزم منطبق میدانند، مسیر مهاجرت این دو گروه بزرگ آریایی را شمال دریای خزر، قفقاز، و سپس غرب فلات ایران تصور میکنند. برخی از دلایل طرفداران این نظریه به این ترتیب است.
جابجایی ایرانویج در دوران ساسانیان از محل واقعی خود به آذربایجان عدهای را به این فکر انداخت که اصولاً شاید مهاجرتی صورت نگرفته بلکه نوعی گسترش موضعی در چهار دیواری فلات ایران انجام پذیرفتهاست.
سرراستترین راه میان دشتهای اوراسی و هگمتانه و پارسه همان راه قفقاز است.
ورود واقعی بعضی عناصر آریایی از اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد به بعد از راه قفقاز به آسیای صغیر و غرب فلات ایران و به جای گذاشتن برخی آثار وجودی از خود در قفقاز و پراکندن بسیاری از اسامی جغرافیایی در سر راه خود مستقیماً یا از طریق هیتیها و هوریها و غیره در آسیای صغیر و بینالنهرین و آذربایجان امروز، همراه با اسامی آریایی اشخاص در اسناد و کتیبههای یافت شده در این نواحی، و یکی پنداشتن آن نفوذهای مستهلک شدنی با مهاجرتهای مستهلک کردنی، باز هم راه قفقاز را باور کردنیتر مینمود به ویژه وجود اسامی برخی ایزدان آریایی در کتیبههای هیتی-هوری در اسناد کاشیان و غیره. این نظریه دارای نقاط ضعف بسیاری است.
مهاجرت پارسیان در داخل فلات ایران
نظریه مهاجرت از پارسوآ به پارسوآش
عبدالحسین زرینکوب مینویسد طوایف پارسه ظاهراً از محلی در نواحی شرق دریاچه ارومیه به نام پارسواش (زرینکوب در اینجا به جای پارسوا، پارسوآش را ذکر کردهاست) در امتداد زاگرس در درههای کرخه و کارون تدریجاً به سمت جنوب فلات سرازیر شدهاند و وقتی در حوالی شوشتر و مسجد سلیمان خوانده میشود، مهاجرت را متوقف کردهاند و در منطقهای که امروز به نام آنها پارس خوانده میشود، مهاجرت را متوقف کردهاند و در همین نواحی به زندگی شبانکارگی و کشاورزی اشتغال جستهاند و این نواحی را به یاد سرزمینی که در حوالی ارومیه ترکش کرده بودند به نام پارسه، پارسوماش، یا پارسواش خواندهاند. خاندان هخامنش به عنوان یک خانوادهٔ ممتاز سرکردگی این طوایف را برعهده داشتهاست.
نظریه بیارتباطی نام پارسوا با قبایل پارس
در برخی از منابع پارسوا محتملاً در اردلان کنونی که مابین شهر سلیمانیه و کوه الوند با پارسواش یکسان دانسته شدهاست اما ریچارد نلسون فرای مینویسد گمان نمیرود که پارسواش همان استان پارسوای آشور باشد. به احتمال قوی پارسواش همان پارس بعدی یا بخشی ازیشان است. دیاکونوف مینویسد، معلوم نیست که آریاییان در چه زمانی در پارس پیدا شدهاند. در هر حال قبول این فرضیه که آنها در قرن هشتم تا هفتم پیش از میلاد از ایالت شمال پارسوا آمدهاند، خیلی ضعیف است.
دیاکونوف مینویسد، پارسوآش در کتیبههای پادشاه آشور شمشی اداد پنجم ۸۲۳ تا ۸۱۰ پیش از میلاد و در کتیبهٔ سناخریب در سال ۶۹۱ پیش از میلاد به مناسبت نبرد در حلوله و همچنین در یک رشته از نامههای آرشیو پادشاهان آشور که مربوط به حوادث ۶۵۳ تا ۶۵۲ پیش از میلاد است، به عنوان یکی از ایالات منتهی عیلامی ذکر شدهاست، پارسوآش امکان دارد که همان پرسید یا پارسه باشد.
از همان هزارهٔ سوم پیش از میلاد، تعداد اسامی جغرافیایی آریایی در آسیای صغیر و بهطور کلی در آسیای غربی رواج یافت، از جمله همین پارسوآ که از قدیم تا امروز در ترکیبات مختلف کاربرد بسیار داشت و دارد. به غیر از پارسوآ در آن زمان نقاط و نواحی چندی وجود داشتند که نامهای آریایی و ساکنان غیر آریایی داشتند. تشابه اسم دو محل دلیل ارتباط آنها با یکدیگر نیست. همانگونه که دست کم دو طایفه به نام سگرته داشتهایم که یکی مادی و دیگری پارسی بودهاست همچنین بیش از یک ویشتاسپ که نه تنها یکی نبودند، شش قرن با یکدیگر فاصلهٔ زمانی داشتهاند، بیش از یک پرسه یا پرسوا نیز میتوانستیم، داشت.
در سال ۸۳۰ پیش از میلاد قرنی پیش از استقرار خانوادهٔ هخامنش در پارسومش شلمانسر سوم پادشاه آشور از ۲۷ شاهک سرزمین آسیانینشین پارسوا در جنوب غربی دریاچه ارومیه بهطور همزمان باج گرفت. نام این شاهکها در سالنامهٔ این شاه مذکور است که هیچیک آریایی نبودند. یک قرن بعد آشور بانیپال وارد سرزمین عیلام گردید و پس از آنکه خاک عیلام را با توبره کشید، بنابر نظر بعدی گیرشمن در مرز عیلام و در پارسومش بود که برای نخستین بار، با پارسیان تماس پیدا کرد.
گیرشمن در ابتدا نظر بر این داشت که پارسیان در پارسوا اقامت داشتند و در قرن هشتم پیش از میلاد بهطور تدریجی به سوی جنوب حرکت کردند ولی این نظر برای خود گیرشمن نیز بعدها کهنه شد و وی اذعان کرد که آشوریان برای نخستین بار نه در پارسوا بلکه در پارسومش، با پارسیان تماس پیدا کرد.
زمان استقرار قبایل ایرانی
از نظر زمان استقرار قبایل ماد و پارس در غرب ایران دیاکونوف مینویسد، حتی از قرن نهم پیش از میلاد منابع آشوری اسامی زیادی که کمابیش ریشهٔ آریایی دارند، از ماد شرقی به دست میدهند اما در قرن نهم تا هفتم پیش از میلاد مردمان کنونی آذربایجان و کردستان هنوز غیر آریایی بودند و در این زمان تنها در شرق سرزمین ماد بعدی یعنی نواحی ری و اصفهان زبان مادی نفوذ داشتهاست.[۱۷]
هنری فیلد نوشتهاست: «مادها از ماوراءالنهر به ایران مهاجرت کردند و تا قرن هفتم پیش از میلاد در ناحیهای میان ری و همدان مسکن گزیدند.»
آمیختگی دو قوم ایرانی و بومی
گیرشمن مینویسد مهاجمان ایرانی که با گله و زن و بچه وارد نجد ایران میشدند، سوارانی بودند که در آغاز به خدمت امرای محلی وارد میگشتند و سپس خود جای آنان را میگرفتند.
آثار مقر باشکوه یک امیر تازهوارد در قلهٔ یک تپهٔ مصنوعی در سیلک برجای ماندهاست. طرز تدفین تازه است. قبرها دیگر در کف خانه حفر نشدهاند. گورستان چند صد متر دورتر قرار میگیرد. اموات با لوازم متعدد و مختلف در خاک دفن میشوند. سلاحها هم از مفرغ و هم از آهنند. غذای میت در دیگهای مفرغی دستهدار که نزد سکایان نیز متداول بوده، گذاشته میشد. در میان نقوش ظروف سفالیای که به تدریج در سراسر نجد ایران رواج یافت؛ از سیلک تا گیان و لرستان و کرج و آذربایجان نقش گردونهٔ خورشید و اسب شایان توجه است.[۱۹]
پس از فرارسیدن اقوام ایرانی، زندگی بومیان رنگی دیگر گرفت، بومیان همچون رعایا برای امیر فرمانروا کار میکردند و جامعه اندکاندک دارای طبقات مختلف گردید. تیرههای ایرانی بدین ترتیب در فلات ایران جای گرفتند و شاهنشاهی بزرگ خود را پیریزی کردند و چندین سده بعد فرمانروای آسیا گشتند.[۲۰]

پانویس
قرشی، ایران نامک، نگرشی نو به تاریخ و نام ایران، ۱۹۶.
بنونیست، دین ایرانی، ۱۳۹.
قرشی، ایران نامک، نگرشی نو به تاریخ و نام ایران، ۶۳.
قرشی، ایران نامک، نگرشی نو به تاریخ و نام ایران، ۱۹۴.
قرشی، ایران نامک، نگرشی نو به تاریخ و نام ایران، ۱۹۶.
قرشی، ایران نامک، نگرشی نو به تاریخ و نام ایران، ۲۰۰.
قرشی، ایران نامک، نگرشی نو به تاریخ و نام ایران، ۱۹۹.
زرینکوب، روزگاران، ۶۵.
دیاکونوف، تاریخ ایران باستان، ۲۰۱.
نلسون فرای، میراث باستانی ایران، ۱۱۵.
دیاکونوف، تاریخ ایران باستان، ۷۴.
دیاکونوف، تاریخ ایران باستان، ۷۴.
قرشی، ایران نامک، نگرشی نو به تاریخ و نام ایران، ۲۰۲.
قرشی، ایران نامک، نگرشی نو به تاریخ و نام ایران، ۱۹۵.
قرشی، ایران نامک، نگرشی نو به تاریخ و نام ایران، ۲۰۱.
قرشی، ایران نامک، نگرشی نو به تاریخ و نام ایران، ۱۹۸.
قرشی، ایران نامک، نگرشی نو به تاریخ و نام ایران، ۲۰۰.
قرشی، ایران نامک، نگرشی نو به تاریخ و نام ایران، ۱۹۹.
قرشی، ایران نامک، نگرشی نو به تاریخ و نام ایران، ۱۹۹.
فرهوشی، ایرانویج، ۳۳.
Hits: 286